سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همه جا؛گونه‏گون - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همه جا؛گونه‏گون - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • درباره یه بی پلاک

    بی پلاک
    حاج نعمت
    روزی در ذهنم نقش بست که خیلی کوچک بودم. هنوز خاطراتی از سیمایش در پس زمینه دلم خودنمایی می‏کند و همچون خاطراتی که از بهشت -قبل از اخراج خانواده مان- در وجودم غلیان می کند، آرام بخش آنات و لحظات تاریک زندگیم شده است. ...اما او هم همانند پدران دیگر زود پر کشید. خیلی زود. مثل همت مثل باکری مثل ناصر کاظمی مثل عبدالحسین برونسی مثل ... عجیب دوستش دارم این گمشته بی‏مزار را که امروزه مفقود الاثر می‏خوانندش. راست می‏گویند؛ چرا که نخواستیم بر دلمان تاثیری بگذارند.مفقود الاثر. ... و امروز به اسم او قلم می‏زنم ..:: حاج نعمت ::.. فامیلیش؟؟؟ اصلا مهم نیست.وقتی خودش عشق می‏کند با این فاطمی بودن ،این گمنامی،بگذار بگذریم. *********************** در اینجا: آنچه مورد نیاز مادحین است خواهید یافت. اشعار،سرود، و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) که دارای غنای معنایی است به همت شاعر عزیز آقای رضا تاجیک جمع‏آوری می‏گردد. در این مجموعه تلاش شده تا آنچه مورد نظر پیر و مرادمان حضرت سید علی آقای خامنه ای دامه توفیقاته می‏باشد لحاظ شود. .::«تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»::.
  •  پرچم بی پلاک


  •  پرچم عشاق











  •  اشتراک در وبلاگ


  •  

    بی پلاک
    [ و فرمود : ] هیچ بى‏نیازى چون خرد نیست ، و هیچ درویشى چون نادانى و هیچ میراثى چون فرهیخته بودن و هیچ پشتیبان چون مشورت نمودن . [نهج البلاغه]
  • بررسى روایاتى درباره قیام پیش از ظهور حضرت مهدى(عج)قسمت1
    نویسنده: حاج نعمت دوشنبه 87/3/20
  •  نویسنده: عبدالکریم عبداللّهى*

     از جمله موضوعات دینى که مورد اختلاف است و دستاویزى براى مخالفان حکومت اسلامى شده، روایاتى است که قیام و اقدام به تشکیل حکومت را در زمان غیبت حضرت حجة بن الحسن عجّل اللّه‏ُ فَرجه نهى مى‏کند. البته این موضوع از ابعاد مختلف باید مورد بررسى و ارزیابى قرار گیرد، چنان که مرجع عالى‏قدر امام خمینى ـ اعلَى اللّه‏ مقامه ـ در باب ضرورت تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام الهى در عصر غیبت بحثى مستوفى در کتاب ولایت فقیه کرده‏اند.
     امّا نویسنده که به مناسبت نیمه شعبان 1424 این مختصر را تقدیم مى‏کند، تنها از منظر روایات به آن مى‏پردازد و اخبارى که در مجامع حدیثى آمده مطمح نظر قرار داده، به ارائه و نقد آنها اقدام مى‏کند.
     مرجع عمده نویسنده کتاب شریف وسائل الشیعه است که در باب سیزدهم از ابواب «جهادُ العدوّ و ما یناسبه» هفده روایت تحت عنوان «بابُ حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیه‏السلام » ذکر کرده. همچنین در مستدرک الوسائل، باب دوازدهم، چهارده حدیث ذیل همین عنوان نقل شده است. این روایات معمولاً مستمسک بعضى براى اعتقاد به سکوت و سکون در برابر طاغوتها و مظالم حکّام جور، و عدم جواز قیام و اقدام براى اقامه عدل و استقرار حکومت دینى در حد وظیفه، پیش از ظهور حضرت مهدى (عج) مى‏باشد. از این‏رو مناسب است که این گونه روایات ـ به ترتیبى که در وسائل الشیعه آمده ـ مورد بررسى قرار گیرد، و در پایان مقال، مطالب مستفاد از آنها جمع‏بندى و عرضه شود.
     
    1ـ روایت عیص(1) بن قاسم
     وى گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     بر شما باد به تقواى خداى یکتا که شریکى ندارد، مواظب (کارهاى) خودتان باشید، به خدا سوگند، مردى که براى گوسفندان خود چوپانى دارد، هرگاه چوپان دیگرى بیاید که (در کار چوپانى) داناتر از چوپان اوّلى باشد، گوسفندان را به داناتر مى‏سپارد.
     به خدا سوگند اگر هر یک از شما داراى دو جان بود تا با یکى نبرد مى‏کرد و تجربه مى‏آموخت و با دیگرى مى‏ماند و تجربه آموخته را به کار مى‏بست(2)، [خوب بود] ولى آدمى یک جان بیشتر ندارد، همین که یک جان (بیرون) رفت، به خدا سوگند، جاى توبه (و بازگشت و جبران خطا نیز) از دست رفته است. پس شما سزاوارتر و بهتر مى‏توانید براى خود (آنچه خیر و صلاح است) انتخاب کنید.
     هرگاه کسى از ما خاندان (براى قیام) نزد شما آید، مواظب باشید که براى چه هدف و منظورى قیام مى‏کند.
     نگویید «زید (بن علىّ علیه‏السلام ) خروج کرد (پس براى ما هم خروج، جایز است)؛ زیرا «زید» شخص دانا و راستگویى بود و شما را به (حاکمیّت) خودش دعوت نمى‏کرد، (بلکه) او شما را به رضاى آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله (یعنى به شخص مرضىّ از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) دعوت مى‏کرده و اگر پیروز شده بود قطعا به آنچه شما را بدان فرا خوانده بود (یعنى به شخص پسندیده از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) وفادار بود.
     جز این نبود که او به قدرت متمرکزى (مانند حکومت بنى امیّه که آماده دفاع بود) شورید تا آن را بشکند.
     امّا آن کس که امروز از خاندان ما خروج کند (مانند محمّد بن عبد اللّه‏ محض) شما را به چه چیز (و عنوانى) فرا مى‏خواند؟
     آیا به همان (شخص) مرضىّ از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ؟ که ما آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شهادت مى‏دهیم (یا شما را گواه مى‏گیریم) که به آن راضى نیستیم. او که امروز تنها و بى کس است نافرمانى ما را مى‏کند، پس هنگامى که پرچمها و بیرقها را به دنبال خود ببیند، سزاوارتر است که سخن ما را نشنود.
     به خدا سوگند صاحب الأمر (و رهبر) شما نیست مگر کسى که بنى فاطمه علیهاالسلام با او اجتماع کنند، هرگاه فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر او گرد آیند و ماه رجب بود پس با نام خداى عزّوجلّ (به قیام) روى آورید، و چنانچه خواستید تا ماه شعبان به تأخیر اندازید زیانى ندارد و اگر هم خواستید تأخیر بیندازید تا روزه ماه رمضان را در میان خانواده‏هاى خود بگیرید، پس شاید موجب نیروى بیشترى براى شما باشد و خروج سُفیانى به عنوان نشانه کافى است(3).
     سند
     همان‏گونه که علاّمه مجلسى رحمه‏الله در کتاب شریف مرآة العقول(4) نوشته است سند روایت یادشده «حَسن» و معتبر است.
     مُفاد
     1 ـ لزوم دقّت کامل در انتخاب رهبرى؛ زیرا همان‏طورى که به حکم عقل فطرى باید براى نگهدارى گوسفندان دقت کرد تا بهترین چوپان انتخاب شود، براى انتخاب رهبرى که حفظ کیان اسلام و شئون مسلمانان بسته به آن است به طریق اولى باید دقّت کرد.
     2 ـ تجلیل از مقام زید بن علىّ بن الحسین علیهماالسلام و تأیید قیام آن جناب و اینکه براى دفاع از حق خروج کرده بود.
     3 ـ علّت شکست قیام آن‏جناب، آن گونه که علاّمه مجلسى از عبارت «إلى سلطانٍ مجتمعٍ» استفاده کرده(5)، انسجام و تمرکز قدرت بنى امیّه و آمادگى براى دفاع بود.
     4 ـ نهى از همراهى با جاه‏طلبان و قیامهاى نفسانى.
     5 ـ بیان برخى از نشانه‏هاى ظهور حضرت مهدى (عج).
     
    2 ـ روایت دیگر عیص بن قاسم
     وى گفت: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     بر شما باد به تقواى الهى، مواظب خودتان باشید؛ زیرا سزاوارترین کسى که باید مواظب آن باشید خود شما هستید؛ هرگاه براى یکى از شما دو جان بود که یکى را مقدّم مى‏داشت و تجربه مى‏آموخت و با دیگرى به استقبال توبه مى‏رفت (خوب) بود، ولى آدمى یک جان دارد که هرگاه برود، به خدا سوگند، توبه (نیز) رفته است.
     اگر از خاندان ما (مانند محمّد بن عبد اللّه‏ محض) به سراغ شما آمد تا شما را به شخص پسندیده از آل محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فراخواند، پس ما شما را گواه مى‏گیریم که راضى نیستیم؛ امروز در حالى که او تنها و بى کس است از ما فرمان نمى‏برد، چه رسد به زمانى که پرچمها و بیرقها برافراشته شود (و داراى اعوان و انصار باشد)(6).
     مُفاد
     در باره مفاد این روایت به مفاد روایت پیشین مراجعه شود که تفصیلاً نگاشته شد.
     
    3 ـ روایت مَرفوعه رِبْعی
     ربعى بن عبد اللّه‏ بن جارود از امام سجّاد زین العابدین علىّ بن الحسین علیهم‏السلام روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
     به خدا سوگند هیچ یک از ما (خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) پیش از ظهور حضرت قائم علیه‏السلام خروج نمى‏کند مگر اینکه مَثَل او همچون جوجه‏اى است که پیش از محکم شدن بالهایش از آشیانه خود پرواز کند (و به زمین بیفتد)، پس کودکان او را بگیرند و با او بازى کنند (و بازیچه دست بچه‏ها شود)(7).
     عین مضمون روایت یاد شده در کتاب غیبت نُعمانى نیز از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است(8).
     سند
     روایت یاد شده از نظر سند مرفوع است؛ یعنى روایتى که منتسب به معصوم باشد؛ هر چند یک یا چند تن از وسط یا آخر سلسله سند افتاده و به رفع آن تصریح شده باشد. بنابراین، روایت یاد شده از اقسام روایات مُرسل شمرده مى‏شود(9) که از انواع روایات ضعیف است.
     مُفاد
     1 ـ احتمال اِخبار از غیب.
     2 ـ احتمال اینکه مراد از واژه «مِنّا» خصوص امامان معصوم دوازده‏گانه باشد که قیام هر یک از آنان پیش از ظهور حضرت مهدى (عج) به سبب فراهم نبودن شرایط از عِدّه و عُدّه و فقدان امکانات لازم، به شکست خواهد انجامید.
     
    4 ـ روایت متوکّل بن هارون
     وى از امام صادق علیه‏السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
     هیچ یک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما (حجة بن الحسن العسکرى عج) براى جلوگیرى از ستمى یا براى به پا داشتن حقّى خروج نمى‏کند، مگر اینکه بلا و آفتى او را ریشه‏کن کند و قیام او بر اندوه ما و شیعیان ما بیفزاید(10).
     مُفاد
     1 ـ احتمال آنچه در روایت مرفوعه ربعىّ نگاشته شد.
     2 ـ احتمال «تقیّه» در شرایط اختناق سیاسى حکومت مخوف عباسیان.
     
    5 ـ روایت ابى الجارُود
     ابوالجارود زیاد بن مُنذر گوید: از امام باقر علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود:
     هیچ یک از ما خاندان نیست که ظلم و ناروایى را دفع و مردم را به حق دعوت کند مگر اینکه گرفتارى او را به زانو درآورده تا اینکه گروهى که شاهد در جنگ بدر بودند قیام کنند؛ گروهى که کشتگانشان به خاک سپرده نشود و مجروحانشان مداوا نگردد.
     عرض کردم: منظور از این گروه چه کسانى است؟
     فرمود: فرشتگان(11).
     روایت دیگرى نیز مشابه روایت مزبور در غیبت نعمانى(12) آمده است.
     مُفاد
     در فرض اعتبار و صحّت سند، اوّلاً مُفاد آن همان است که در روایات مشابه یاد شده، مانند روایت مرفوعه ربعىّ نگاشته شد.
     ثانیا ممکن است ناظر به فراهم نبودن شرایط خاص زمانى مانند فقدان امکانات لازم براى قیام جهانى که مؤیّد به تأییدات الهى چون فرشتگان است باشد.
     ثالثا با توجّه به اینکه ظهور این گونه روایات، با قواعد کلّى اسلامى و ادلّه قطعى جهاد دفاعى، امر به معروف و نهى از منکر و نیز با ضرورت دفاع از حریم اسلام و شئون مسلمانان مخالف مى‏باشد در صورت تعارض باید از ظهور این روایات، صرف نظر کرد.


  • از قلب شکسته ات برایم بنویس ( )
  •  نهله غروى نائینى(1)

    چکیده
    ‌فاطمه علیهاالسلام یکى از چهارده مطهّر مورد نظر در آیه شریفه 33 سوره احزاب است که بر اساس اصطلاح محدثان، قول و فعل و تقریر آن حضرت علیهاالسلام ، حدیث محسوب مىشود.
    ‌گرچه پس از رحلت رسول اللّه صلى الله علیه وآله اهل بیت آن حضرت مورد کم توجهى و بى لطفى مردم مدینه قرار گرفتند و در طول تاریخ خلفا به حذف نام على بن ابى طالب علیه السلام و خانوادهاش همت گماشتند و علیه ایشان تبلیغات کردند و حق آنها را غصب و ایشان را شهید کردند، لکن هنوز نشانه ها و نمونه هایى از فرمایشات و عملکردهاى آن بزرگواران در منابع اهل سنّت یافت مى شود. این مقاله با تمرکز بر منابع حدیثى اهل سنّت به احادیثى که حضرت زهرا علیهاالسلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل کرده و یا دیگران از فاطمه علیهاالسلام درباره قول و فعل و تقریر آن حضرت علیهاالسلام نقل کردهاند، پرداخته است که گویاى تنوع موضوعات مىباشد.
    ‌کلیدواژهها: فاطمه علیهاالسلام ، زهرا علیهاالسلام ، حدیث.

    مقدّمه
    «حدیث» در اصطلاح محدّثان، به معناى قول و فعل و تقریر معصوم است. حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت آیه «تطهیر»«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا» (احزاب: 33) و فرمایشهاى رسول اکرم صلى الله علیه وآله که نقل شده است پس از نزول آیه مزبور، هر روز صبح که براى نماز به مسجد تشریف مى بردند، هنگامى که از کنار خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام مى گذشتند، اهل آن خانه را با تلاوت این آیه براى انجام فریضه نماز مورد خطاب قرار مىدادند،(2) مشمول این آیه مبارکه است.
    ‌یکى از چهارده معصوم نزد حق تعالى و مسلمانان، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است. بنابراین، گفته هاى آن بزرگوار، شرح افعال و کردار آن حضرت، حدیث تلقّى مىشوند. این مقاله کوشیده است تا احادیثى از فرمایشهاى آن بانوى بزرگوار را، که در منابع اهل سنّت نقل شدهاند، گرد آورد.
    ‌برخى از احادیث نقل شده از حضرت زهرا علیهاالسلام در مجامع حدیثى اهل سنّت و کتاب معجم کبیر طبرانى آمده است. تعدادى از آنها توسط راوى آن حضرت به گونه مستقیم و برخى به صورت مرسل نقل شده است که در این مقاله، در دو بخش احادیث «مسند» و احادیث «مرسل» ارائه شده اند.
    ‌نکته مورد توجه اینکه طبرانى در بخش احادیث حضرت فاطمه علیهاالسلام ، ابتدا راویان مرد را ذکر کرده، سپس از راویان زن حدیث جمع  آورى کرده است. ترتیب نام راویان مرد از حضرت زهرا علیهاالسلام چنین است: على بن ابى طالب، عبدالله بن مسعود، حسین بن على، عبدالله بن عبّاس و انس بن مالک. اما اینکه چرا ترتیب خاصى در نظر نگرفته، قابل توجه است.

    احادیث مسند
    احادیثى را که به صورت مستقیم از فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده اند یا راوى خود شاهد فعل یا فرموده آن حضرت بوده احادیث «مسند» مى خوانیم. موضوعات این احادیث عبارتند از:
    1. بیان وظیفه مردان
    حسین بن على علیه السلام فرمود: شنیدم فاطمه بنت محمّد صلى الله علیه وآله فرمود که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «الرجلُ أحقُّ بِصدرِ دابّته و صدرِ فراشِه والصلاةِ فى منزلِه الاّ اماما یجمعُ الناسَ علیهِ»؛ مرد سزاوارتر است که بر مرکب خود سوار شود و بر بستر خود قرار گیرد و نماز را در منزل خویش بجا آورد، مگر اینکه پیشوایى مردم را به خود بخواند (که در این صورت، وظیفه دارد برود.) نعمان(3) گفت: «صدقت بنتُ محمّدٍ رسولِ اللّهِ سمعتُ أبى بشیرا یقول کما قالت فاطمةُ و قال رسولُ اللهِ: اِلاّ مَن أُذِنَ»؛(4) دختر محمّد رسول خدا صلى الله علیه وآله درست گفت. شنیدم پدرم بشیر همینگونه مى گفت که فاطمه علیهاالسلام فرمود، و گفت: پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: مگر کسى که اجازه داده شده است.
    2. فاطمه علیهاالسلام و فرزندان
    ـ اسماء بنت عمیس از فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل مى کند که روزى رسول خدا صلى الله علیه وآله نزد او آمد و فرمود: پسرانم (یعنى: حسن و حسین) کجایند؟ حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «أصبحنا و لَیس فی بیتِنا شىءٌ یَذوُقه ذائقٌ. فقالَ علىٌّ: اَذهبُ بِهما فاِنّى اَتخوَّفُ أن یَبکیا علیکَ و لیس عندکَ شىءٌ، فَذهَب اِلى فلانِ الیهودى»؛ صبح که بیدار شدیم، چیزى براى (حتى) چشیدن نداشتیم. على علیه السلام فرمود: آنها را مى برم، مى ترسم نزد تو (بمانند) گریه کنند، در حالى که چیزى براى خوردن نیست. نزد فلان یهودى رفت.
    ‌رسول خدا صلى الله علیه وآله به سوى آنها رفت و آن دو را دید که در آبى بازى مى کنند و نزد آنها مقدار زیادى خرما بود. فرمود: «یا علىُّ، ألاّ تقلب ابنَى قبلَ أن یَشتدَّ علیهما الحرّ»؛ اى على، نمى خواهى پیش از آنکه گرما بر آنها مستولى شود، آنها را برگردانى؟ على علیهالسلام فرمود: «أصبحنا و لیسَ فى بیتِنا شىءٌ، فلو جلستَ یا نبىَّ اللهِ حتى أجمعَ لفاطمةَ تمراتٍ، فجلسَ النبىُّ صلى الله علیه وآله حتى اجتمعَ لفاطمةَ شىءٌ مِن تمرٍ، فجعلهُ فی صرَّتِه، ثُمَّ أقبَل، فَحملَ النبىُّ صلى الله علیه وآله أحدَهُما و علىٌّ الآخَر حتَى أقلبَها»؛(5) صبح در منزل چیزى براى خوردن نداشتیم. اگر شما، اى پیامبر خدا! بنشینید (تأمّل کنید) براى فاطمه مقدارى خرما جمع مى کنم. پس پیامبر صلى الله علیه وآله نشست تا مقدارى خرما براى فاطمه جمع کرد و آن را در سبدش گذاشت. سپس رو به سوى منزل آمدند، پیامبر صلى الله علیه وآله یکى از بچه ها را بغل کرد و على دیگرى را، تا نزد فاطمه علیهاالسلام رسیدند.
    ‌ـ زینب، دختر ابورافع، نقل مى کند که حضرت فاطمه علیهاالسلام در حال بیمارى اش که در آن از دنیا رفت با حسن و حسین علیهماالسلام نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله رفت و گفت: «یا رسولَ اللّهِ، هذانِ ابناکَ فوّرِثهما شیئا، فقال: اَمّا الحسنُ فَلهُ هَیبتى و سؤدى، و أما حسینُ فله جُرأتى وجُودى»؛(6) اى پیامبر خدا، این دو پسران شما هستند، پس چیزى به آنها به یادگار بده. حضرت صلى الله علیه وآله فرمود: به حسن هیبت و بزرگى ام را عطا کردم و به حسین، شهامت و بخششم را.
    ‌ـ ابوسعید خدرى نقل کرده است که روزى رسول خدا صلى الله علیه وآله بر حضرت فاطمه علیهاالسلام وارد شد، در حالى که حضرت على علیه السلام در خواب بود و حضرت فاطمه بر زمین دراز کشیده بود و دو پسرش هم در کنارش بودند. حسن علیه السلام آب خواست، پیامبر صلى الله علیه وآله برخاست و برایش تهیه کرد و به او داد. حسین علیه السلام نیز طلب آب کرد و خواست که قبل از حسن علیه السلام آب بنوشد و گریه کرد. پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «أنَّ اخاکَ استسقى قبلَکَ»؛ برادرت قبل از تو آب خواست. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «کأن الحسنَ آثَرٌ عندَکَ»؛ گویا حسن برایت مهمتر است. رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «ما هو بآثرٍ عندى مِنه و اِنّهما عندى بمنزلةٍ و اِنّى و ایّاک و هما و هذا النائمُ لَفی مکانٍ واحدٍ یوم القیامةِ»؛ او براى من مهمتر نیست. هر دوى آنها برایم یکسانند. من و این دو و تو و این خفته (یعنى: على علیه السلام ) روز قیامت در یکجا خواهیم بود.(7)
    ‌ـ احمد بن حنبل به سند خود از ابن ابى ملیکه نقل مى کند که گفت: فاطمه علیهاالسلام فرزندش حسن بن على علیه السلام را مى چرخاند و مى فرمود: «بابى شبهَ النّبىِ، لیس شبیها بعلىٍّ»؛(8) پدرم فداى آنکه شبیه پیامبر است و شباهتى به على علیه السلام ندارد.
    ‌ـ هیثمى با اسناد خود نقل مى کند که فاطمه کبرى علیهاالسلام فرمود: «قالَ رسول اللّه صلى الله علیه وآله : کلُّ بنى أمٍّ ینتمونَ الى عصبةٍ الاّ ولدُ فاطمةَ فَانَا ولیُّهم و اَنَا عِصَبتُهم»؛(9) پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: هر فرزندى مادرى دارد که فرزند به او روى مى آورد و برمى گردد (ریشه و پى اوست)، غیر از فرزندان فاطمه که من سرپرست آنها و عصبه آنها هستم؛ یعنى ریشه و اصلشان به من بازمى گردد.

    ‌3. حجاب و عفت حضرت فاطمه علیهاالسلام
    حضرت على علیه السلام فرمود: مرد کورى اجازه ورود بر فاطمه دختر رسول اللّه علیهاالسلام خواست. حضرت فاطمه حجاب خود را برگرفت. پیامبر صلى الله علیه وآله به او فرمود: چرا در حجاب شدى، او که تو را نمى بیند؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: «یا رسولَ اللّهِ، اِن لم یَکُن یَرانى فأَنا أَراهُ و هو یَشُّم الریحَ»؛ اى پیامبرخدا، اگر او مرا نمى بیند، من که او را مى بینم و بوى را استشمام مى کند. رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: «اَشهدُ اَنَّکَ بِضعةٌ مِنّى»؛(10) حقا که تو پاره تن من هستى.
    4. فاطمه زهرا علیهاالسلام در سوگ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله
    ـ عایشه نقل مى کند که پیامبر صلى الله علیه وآله در خانه من مورد شکایت قرار گرفت. فاطمه به سوى او آمد ـ قسم به آنکه جان عایشه در دست اوست ـ راه رفتنش مانند راه رفتن پیامبر صلى الله علیه وآله بود. رسول خدا صلى الله علیه وآله با او رازى را در میان گذاشت که فاطمه گریه کرد، سپس چیزى به او گفت که فاطمه علیهاالسلام خندید. گفتم: مانند امروز ندیده بودم که خنده و گریه اینقدر به هم نزدیک باشند. گفتم: فاطمه! به من بگو که (پیامبر) چه چیزى به تو گفت؟ فرمود: «ما کنتُ أَفعلُ»؛(11) این کار را نمى کنم. هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه وآله رحلت نمود، از او (فاطمه) همان سؤال را کردم، گفت: حالا پاسخ مى دهم: «اِنَّ رسولَ اللّهِ صلى الله علیه وآله قال: اِنّ جبریلَ کانَ یُعارضنى القرآنَ فى کلِ سنةٍ مرّةً، و اِنّه عارضَنى العامَ مرّتینِ، و لا أرى ذلکَ اِلاّ عندَ اقترابِ أجلى فاتّقى اللّهَ واصبرى فنِعم السلفُ أَنا لکِ. فبکیتُ، ثُمّ سارنى فقالَ: أما ترضَینَ أن تکونى سیدةَ نساءِ المؤمنینَ أو قال: نساءُ هذهِ الامّةِ؟ فضحکتُ»؛(12) پیامبر فرمود: جبرئیل هر سال قرآن را یک بار بر من عرضه مى کرد، امسال دو بار عرضه کرد، و این نیست جز آنکه نشانه نزدیک بودن اجلم مى باشد. پس تقواى الهى پیشه کن و صبر نما. من سابقه خوبى براى تو هستم. (فاطمه علیهاالسلام مى فرماید:) پس گریه کردم. سپس رو به من کرد و فرمود: آیا راضى نیستى که سرور زنان با ایمان باشى؟ یا فرمود: سرور زنان این امّت باشى؟ پس خندیدم.
    ‌ـ امّ سلمه نقل مى کند که پیامبر پس از فتح (فتح مکّه) فاطمه علیهاالسلام را صدا کرد و با او نجوا نمود. او گریه کرد، سپس به او چیزى گفت و او خندید. اُمّ سلمه مى گوید: از او چیزى نپرسیدم تا پیامبر رحلت نمود. پس از آن از فاطمه درباره گریه و خندهاش سؤال کردم، «أخبرنى أنّه یموت، ثم أخبرنى أنّى سیدةُ نساء أهلِ الجنةِ بعدَ مریمَ بنتَ عمرانِ، فلذلکَ ضحکتُ»؛(13) به من خبر داد که مى میرد، سپس خبر داد که من پس از مریم دختر عمران، سرور زنان بهشت ام. به این خاطر خندیدم.
    ‌ـ انس از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل مى کند که فرمود: «یا أنسُ کیفَ طابت أنفسُکم أن تَحثُّوا على رسولِ اللّه صلى الله علیه وآله الترابَ، وا أبتاه مِن ربّه ما أدناه، وا أبتاه جنّة الفردوسِ مأواه، وا أبتاه الى جبریلَ تنعاهُ، وا أبتاهُ أجابَ ربّا دعاه»؛(14) اى انس، چگونه توانستى بر پیامبر صلى الله علیه وآله خاک بریزى؟ اى پدر، چقدر به پروردگار نزدیک هستى! اى پدر، بهشت جایگاه توست! اى پدر، خبر رحلتت را به جبرئیل دادند! اى پدر، پروردگار دعایت را اجابت کرد!
    ‌ـ ابن عبد ربّه در کتابش آورده است که فاطمه علیهاالسلام بر مزار پدر ایستاد و گفت: اِنّا فَقَدناکَ فقدَ الارضِ وابلَها و غابَ مُذ غبتَ عَنّا الوحىُ والکتُبُ فلیتَ قبلکَ کانَ الموتُ صافَنا لِما نعیتَ و حالت دونکَ الکتُب.(15) ـ ابن ابى الحدید نیز مى نویسد که افراد زیادى گریه و عزادرى حضرت فاطمه علیهاالسلام را در زمان رحلت پدرش و پس از آن چنین نقل کرده اند: «یا ابتاه جنّة الخلدِ مثواه، یا ابتاه عندَ ذِى العرشِ مأواه، یا ابتاه کانَ جبریلُ یَغشاه، یا ابتاه لستُ بعدَ الیومِ أراهُ»؛(16) اى پدر، بهشت جاودان سرایت! اى پدر، نزد صاحب عرش مأوایت! اى پدر، جبریل تو را دربرگرفت! اى پدر، پس از امروز تو را نخواهم دید.
    ‌ـ على بن على هلالى از پدرش نقل مى کند که گفت: بر رسول خدا صلى الله علیه وآله وارد شدم، در حالى که آن حضرت در شرایطى بود که رحلت فرمود. فاطمه علیهاالسلام بالاى سر آن حضرت بود و گریه مى کرد، به گونهاى که صدایش بلند شد. پیامبر رو به او فرمود: «حبیبتى فاطمةُ مَا الذى یُبکیکِ؟»؛ عزیزم فاطمه! چه چیزى تو را به گریه انداخت؟ گفت: «اَخشىَ الضیعةَ بعدَکَ»، از سختى و تنگى (زندگى) پس از شما مى ترسم. پیامبر فرمود: «یا حبیبتى أمَا علمتَ أنّ اللّهَ ـ عزّوجلّ ـ اِطّلعَ اِلىَ الارضِ...»؛ عزیزم! آیا نمى دانى که خداى عزّوجل به اهل زمین خبر داد که ... . در این فرمایش، رسول اللّه صلى الله علیه وآله با بشارتهایى حضرت فاطمه علیهاالسلام را دلدارى داد.(17)
    ‌ـ انس بن مالک نقل مىکند که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد رسول اللّه صلى الله علیه وآله نشسته بود، در حالى که سختى و شدت مرگ بر آن حضرت بیشتر مى شد، آن حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: «واکَرباه، فبکت فاطمةُ و قالت: واکرباهُ لکربِکَ یا أبتاه»؛ واى از سختى! و فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: واى از سختى به خاطر سختى تو، اى پدر! رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «لاکرب على أبیکَ بعدَ الیومِ»؛(18) پس از امروز، دیگر بر پدرت سختى نیست.

    5. طلب میراث پدر
    ـ بخارى در کتاب صحیح، به سند خود از عایشه دختر ابابکر، همسر رسول الله صلى الله علیه وآله ، نقل مى کند که گفت: فاطمه دختر رسول خدا صلى الله علیه وآله پس از رحلت آن حضرت از ابوبکر خواست تا میراث او را از مایملک رسول الله صلى الله علیه وآله ، که بر جاى مانده است، بدهد. ابوبکر پاسخ داد: پیامبر صلى الله علیه وآله فرموده است: «لا نُورّثُ، ما ترکناهُ صدقةً»؛ ما پیامبران ارثى باقى نمى گذاریم؛ آنچه مى ماند صدقه است. پس فاطمه غضب کرد و از ابوبکر دورى جست. عایشه گفت: فاطمه از ابوبکر سهمش را از میراث رسول خدا از خیبر، فدک و صدقه آن حضرت براى مدینه طلب کرد.(19)
    ‌ـ ابوداود نیز به سند خود از ابوطفیل نقل کرده است که گفت: «جاءت فاطمةُ ـ رضى اللّهُ عنها ـ الى ابى بکرٍ بِطلبِ میراثِها مِن النبى صلى الله علیه وآله . فقال ابوبکر. سمعتُ رسولَ اللهِ صلى الله علیه وآله یقولُ: انّ اللّه ـ عزّوجل ـ اِذا اَطعَم نبیّا طعمةً فهى لِلّذى یقومُ مِن بعدِه»؛(20) فاطمه براى درخواست میراث پدرش پیامبر نزد ابوبکر آمد. ابوبکر به او گفت: از پیامبر صلى الله علیه وآله شنیدم که مى گفت: هرگاه خداى عزّوجل چیزى را به پیامبرى داد، آن براى کسى است که پس از او جانشین وى مى گردد.
    ‌ـ بیهقى به سند خود از معمر از زهرى از عروة از عایشه نقل مى کند که گفت: «انّ فاطمة و العباسَ ـ رضى اللّه عنهما ـ اَتیَا ابابکرٍ یَلتمسانِ میراثَهُما مِن رسولِ اللهِ و هُما حینئذٍ یَطلبانِ اَرضَهُ مِن فدکٍ و سهمَه مِن خیبر...»؛ فاطمه و عبّاس نزد ابوبکر آمدند و میراث خود از رسول خدا را طلب کردند؛ در آن موقع، زمین فدک و سهم او را از خیبر مى خواستند ... . سپس مى گوید: «فغَضِبَ فاطمةُ ـ رضى الله عنه ـ و هجرَتْهُ فلم تُکلِّمهُ حتّى ماتَت فدفَنهَا علىٌّ ـ رضى الله عنه ـ لیلاً و لم یُؤذَن بِها ابابکرٍ»؛(21) پس فاطمه بر او غضب کرد و از او دورى گزید و تا وقتى که از دنیا رفت با او سخن نگفت. پس على علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد. طبرى و یعقوبى نیز در کتاب تاریخ خود، مانند این روایت را نقل کرده اند.(22)

    6. حمایت از ولایت و خلافت
    حضرت فاطمه علیهاالسلام تا وقتى زنده بود براى دفاع از حق ولایت و امامت همسرش على علیه السلام بسیار کوشا بود.
    ‌ابن ابى الحدید از احمد بن عبدالعزیز جوهرى به سند او تا ابى جعفر محمّد بن على رحمهم الله نقل مى کند که حضرت على علیه السلام شبانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را سوار بر الاغ به در خانه انصار مى برد و از آنها یارى مى طلبید و حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز طلب یارى مى کرد ...(23)

    7. درباره خوراکى ها و آشامیدنی‌ها
    ـ ابن ماجه به سند خود از فاطمه بنت حسین از حسین بن على علیه السلام از مادرش فاطمه دخت رسول اللّه صلى الله علیه وآله نقل مى کند که فرمود: «قال رسولُ اللهِ صلى الله علیه وآله : اَلا لاَ یلومَنّ امرءٌ الاّ نفسَهُ یبیتُ و فى یَدِه ریحُ غَمرٍ»؛(24) آگاه باشید که شخص جز خودش را ملامت نکند آنگاه که بخوابد و در دستش بوى چربى باشد. کنایه از این است که اگر هنگام خواب، نظافت را رعایت نکند، قابل ملامت است.
    ‌ـ طبرى با حدیثى بلند از جعفر بن محمّد رضى الله عنه از پدرانش از حضرت على علیه السلام از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل مى کند که فرمود: «قال لى رسول اللّه: یا حبیبةَ ابیها، کلُّ مسکرٍ حرامٌ و کلٌ مسکرٍ خمرٌ»؛(25) عزیز پدر! هر مست کنندهاى حرام و پوشاننده (عقل) است.
    ‌احادیث مرسل از حضرت فاطمه علیهاالسلام
    ‌حدیث «مرسل» حدیثى است که از سلسله سند راویان آن نام یک نفر یا بیشتر حذف باشد. به عبارت دیگر، حدیثى را که تابعى مستقیما از معصوم نقل کند «مرسل» مى گویند؛ مانند حدیثى که یکى از نوادگان حضرت زهرا علیهاالسلام مانند فاطمه بنت الحسین علیه السلام یا یکى از بستگان، که آن حضرت را ملاقات نکرده است، مستقیما از آن حضرت نقل کند.
    ‌ـ فاطمه صغرى (بنت الحسین علیه السلام ) از فاطمه کبرى علیهاالسلام نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «لِکُلِّ بنى أنثى عصبةٌ ینتمونَ الیه الاّ ولدُ فاطمةَ فَأنَا ولیُّهم و أنا عُصبتهم.»(26) شبیه این حدیث را خطیب بغدادى از فاطمه بنت الحسین نقل کرده است.(27)
    ‌ـ همو نقل مى کند که آن حضرت علیهاالسلام فرمود: «کان رسولُ اللهِ صلى الله علیه وآله اِذ دخل المسجدَ قال: الّلهمَّ اغفرلى ذنوبى وافتحْ لى أبوابَ رحمتِک، و اذا خرج قال، مثلُها الاّ أنَه یقول: ابوابَ فضلِکَ»؛(28) رسول خدا صلى الله علیه وآله هرگاه وارد مسجد مى شد، مى فرمود: بارالها! گناهان مرا بیامرز و درهاى رحمتت را بر من بگشاى، و هنگامى که خارج مى شد، همان را مى گفت و به جاى «أبواب رحمتک» مى فرمود: أبواب فضلک.
    ‌ـ نیز خطیب بغدادى به سند خود از عبدالله بن حسن از مادرش از فاطمه بنت رسول الله رحمهم الله نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «خیارُکم الینکم مناکب فى الصلاة»،(29) بهترین شما کسانى هستند که بهتر به جایگاه هاى نماز روى آورند.

    پی نوشت ها
    1 دانشیار دانشگاه تربیت مدرّس.
    ‌2. محمّد بن عبدالله حاکم نیشابورى، مستدرک على الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، 1411، ج 3، ص 158.
    ‌3. نعمان بن بشیر، از اصحاب امام حسین علیه السلام .
    ‌4. سلیمان بن احمد طبرانى، المعجم الکبیر، تحقیق حمدى عبدالمجید السلفى، قاهرة، مکتبة ابن تیمیه، ج 22، ص 414.
    ‌5. همان، ص 423.
    ‌6. همان.
    ‌7. على بن ابى بکر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، مصر، ج 9، ص 171.
    ‌8. احمد بن حنبل شیبانى، مسند، مصر، ج 6، ص 283.
    ‌9. على بن ابى بکر هیثمى، پیشین، ج 9، ص 172.
    ‌10. ابن مغازلى، مناقب، ص 380.
    ‌11. در حدیث دیگرى از عایشه با سند دیگر، نظیر همین حدیث آمده است که فاطمه علیهاالسلام فرمود: «راز رسول خدا را فاش نمى کنم.»
    ‌12. همان، ص 417ـ421. نظیر این حدیث را نک. در: محمّد بن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 6، ص 26.
    ‌13. همان، ص 422 / محمّد بن عیسى بن سوره ترمذى، سنن ترمذى، مصر، 1358، ج 5، ص 701.
    ‌14. همان، ص 417 / و نیز نک: محمّد بن اسماعیل بخارى، پیشین، ج 6، ص 18 / على بن احمد نسائى، سنن نسائى، قاهره، 1348، ج 4، ص 12.
    ‌15. ابن عبد ربّه (احمد بن محمّد)، عقد الفرید، مصر، 1377، ج 3، ص 328.
    ‌16. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 43.
    ‌17. ر. ک: على بن ابى بکر هیثمى، پیشین، ج 9، ص 165.
    ‌18. ابن عبد ربّه، پیشین، ج 3، ص 230.
    ‌19. محمّد بن اسماعیل بخارى، پیشین، ج 4، ص 96.
    ‌20. سلیمان بن اشعث سجستانى، سنن ابى داود، قاهره، ج 3، ص 144.
    ‌21. ابوبکر احمد بن حسین بیهقى، سنن الکبرى، حیدرآباد (هند)، ج 6، ص 300.
    ‌22. محمّد بن جریر طبرى، تاریخ طبرى، مصر، 1971، ج 3، ص 208 / احمد بن اسحاق یعقوبى، تاریخ یعقوبى، نجف، 1389، ج 2، ص 117.
    ‌23. ابن ابى الحدید، پیشین، ج 6، ص 13.
    ‌24. محمّد بن یزید قزوینى، سنن ابن ماجه، قاهره، ج 2، ص 1096.
    ‌25. محمّد بن جریر طبرى، دلائل الامامة، نجف، 1383، ص 3.
    ‌26. سلیمان بن احمد طبرانى، پیشین، ج 22، ص 423.
    ‌27. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، او مدینة اسلام، قاهره، ج 11، ص 285.
    ‌28. همان / محمّد بن یزید قزوینى، پیشین، ج 1، ص 253 / شبیه این روایت را نک: در احمد بن جنبل، پیشین، ج 6، ص 282.
    ‌29. خطیب بغدادى، پیشین، ج 12، ص 49ـ50


  • یه رباعی؛عیدی من
    نویسنده: حاج نعمت شنبه 87/1/17
  • شیعه شناخته شده با عزم و عزتش

    با ذوالفقـار صیـقلی حــلم و حکمتش

    هرکس که بی خیال قضایای کوچه شد

    اوشیعه زاده نیست بگو تف به غیرتش

    وحید قاسمی

    میلاد با سعادت فخر عالم امکان ،پیامبر نور و رحمت محمد مصطفی صل الله علیه وآله وسلم

    و سال نوآوری و شکوفایی بر شما عاشقان ولایت مبارک باد

     

    <      1   2   3   4   5   >>   >