سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام کاظم (ع) - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام کاظم (ع) - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • درباره یه بی پلاک

    بی پلاک
    حاج نعمت
    روزی در ذهنم نقش بست که خیلی کوچک بودم. هنوز خاطراتی از سیمایش در پس زمینه دلم خودنمایی می‏کند و همچون خاطراتی که از بهشت -قبل از اخراج خانواده مان- در وجودم غلیان می کند، آرام بخش آنات و لحظات تاریک زندگیم شده است. ...اما او هم همانند پدران دیگر زود پر کشید. خیلی زود. مثل همت مثل باکری مثل ناصر کاظمی مثل عبدالحسین برونسی مثل ... عجیب دوستش دارم این گمشته بی‏مزار را که امروزه مفقود الاثر می‏خوانندش. راست می‏گویند؛ چرا که نخواستیم بر دلمان تاثیری بگذارند.مفقود الاثر. ... و امروز به اسم او قلم می‏زنم ..:: حاج نعمت ::.. فامیلیش؟؟؟ اصلا مهم نیست.وقتی خودش عشق می‏کند با این فاطمی بودن ،این گمنامی،بگذار بگذریم. *********************** در اینجا: آنچه مورد نیاز مادحین است خواهید یافت. اشعار،سرود، و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) که دارای غنای معنایی است به همت شاعر عزیز آقای رضا تاجیک جمع‏آوری می‏گردد. در این مجموعه تلاش شده تا آنچه مورد نظر پیر و مرادمان حضرت سید علی آقای خامنه ای دامه توفیقاته می‏باشد لحاظ شود. .::«تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»::.
  •  پرچم بی پلاک


  •  پرچم عشاق











  •  اشتراک در وبلاگ


  •  

    بی پلاک
    [ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
  • شعر شهادت امام کاظم علیه السلام
    نویسنده: حاج نعمت شنبه 87/5/5
  • مهر و مه گرچه رو به شاه نکرد         روز را ازشب اشتباه نکرد
    به کدامین گنه به زندان رفت        او که در عمر خود گناه نکرد
    رگ به رگ شد تمام پیکر او            رگ غیرت ولی تباه نکرد
    زن رقاصه مو پریشان شد                 سر مویی ولی نگاه نکرد
    واقعاً موی او خضاب نداشت           خلق را هیچ گه سیاه نکرد
    غل از او رخصت جدایی خواست  شه به حرفش ولی نگاه نکرد
    به همه سینه ی پناه گشود          کس به او صحبت از پناه نکرد
    چهارده سال آفتاب نخورد            رشد,جایی چنین گیاه نکرد
    رد شلاق مانده بر بدنش               بر تنش رخت راه راه نکرد
    چار غل بست و چار قل وا کرد        لیک قطع دل از اله نکرد
    جز دو ابرو و خیل مژگانش             هیچ گه رغبت سپاه نکرد
    روزه اش را به اشک دیده ی خود     گاه افطار کرد و گاه نکرد

    محمد سهرابی


  • از قلب شکسته ات برایم بنویس ( )
  • زمینه-شهادت امام کاظم علیه السلام
    نویسنده: حاج نعمت جمعه 87/5/4
  • عزیز زهرا  تو کنج  زندان  بی سر و سامون
    میون غمها  چشاش گرفته   نم نم بارون
    با دل محزون  محبس هارون  قتلگاهش شد
    تازیانه ها   مونس جان و   سوز آهش شد
    وای وای وای  امون از این دل 2
    باب الحوائج    موسی بن جعفر

    جوون زهرا  پیر شد تو زندان  تو غل و زنجیر
    بعد یه عمری    چشم انتظاری   شد ز جونش سیر
    ناسزا گوید    سندی شاحک   روبروی او
    تو شب غربت  هجرت راحت  آرزوی او
    وای وای وای  امون از این دل 2
    باب الحوائج    موسی بن جعفر

    بارون غصه   تو چشم عالم   داره می ریزه
    عاقبت این  مه خدایی  بس غم انگیزه
     جسم عطر آگین  تخته ی چوبین غربت آقا
      این دل شیدا  نوحه ی زهرا  آه و واویلا
    وای وای وای  امون از این دل 2
    باب الحوائج    موسی بن جعفر

    رضا تاجیک

    سبک زمینه


  • واحد-شهادت امام کاظم علیه السلام
    نویسنده: حاج نعمت جمعه 87/5/4
  • موسای آل مرتضی در بین نیل غصه ها
    از دست فرعون زمان گشته به راه حق فدا
    هارون موسی از وفا بود همرهش در هر کجا
    هارون عباسی ببین تندیس ظلم است و جفا
    جمله تمام عرش حق کردند لباس غم به تن
    از اوج سوز غربتش گریان او گشته خدا
    بر روی تخته پاره ای جسم امیر کاظمین
    بر جسر بغداد است سه روز در بین اشک و ناله ها
    هاتف بر آورده ندا این مرد تنها و غریب
    باشد امام رافضی خاکم به سر از این نوا
    او را ز بند سلسله یک دم مسازیدش جدا
    که خون تازه می چکد از پیکرش چون مجتبی
    کو دخترش تا بهر او سوز و نوایی سردهد
    تا مثل زهرا مادرش تشییع نگردد در خفا
    مردم بپرسند از دگر بهر نماز و کفن و دفن
    آخر کجاست دیر است دگر  کو پس چه شد صاحب عزا
    ناگه مثال کربلا  آن حجت حق خدا
    بهر نماز باب خود  از ره رسید مولا رضا
    گفت او به اهل عالمین  پایان نگشته نسل ما
    ما مانده ایم در راه حق   تا قائم آل عبا

    رضا تاجیک

    سبک واحد


    <      1   2   3      >