امامم به خدا ماه زمان است انیس بی کسان است
ولایش به دلم دُرّ گران است کریم مهربان است
که عشقش به دل شیعه روان است به هر غصه خزان است
جوان اول اهل جنان است به جود و به کرم فوق بیان است
که حسرت به دل پادشهان است
به پشت در او حاتم طایی پی یک لقمه ی نان است
نگو که بی نشان است حریم گنبدش تا آسمان است
امیر لا مکان است به صلحش فاتح کل جهان است معاویه ز دستش در فغان است
خدا دوخته بهر تو عبایی عمامه و قبایی به رویش بنوشته که تو سلطان سخایی
امام مجتبایی امیدم به صف روز جزایی و عزیز مرتضایی کریم اولیایی
به قلب انبیایی نوای بی نوایی و امید دل زینب به صف روز جزایی
به صبرت پایه ریز کربلایی همه عشق مه غار حرایی
تو قبله به صفا و مروه و نور و منایی کرم را تو خدایی
امام حضرت خون خدایی به حق جلوه نمایی شده شخص اباالفضل علی تو را فدایی
همه عالم امکان همه شمس و مه و باد و مه و نسیم و طوفان
همه در صف پیمان یهودی ومسیحی و مسلمان
همه سائل و سلطان ز آدم تا سلیمان ز عیسای نبی تا به خلیل و پور عمران
جمیعاً ز رسولان همه ز نسل انسان به هر کاخ و به ویران
و حتی عالم وحش ز حیوان به پای سفره ی لطف حسن گردیده مهمان
بود رحیم و رحمان خوش آوازترین قاری قرآن
رود خنده کنان گریه کنش به باغ رضوان
فساد و فتنه ی جنگ جمل را داده پایان
ندیدی به جمل که او چها کرد رضا قلب خدا کرد
شعف در دل خسته ی علی مرتضی کرد
دوباره زنده یاد لافتی کرد عجب گرد و غباری در آن جنگ به پا کرد
اهانت به دل عایشه را حسن روا کرد
حسن محمل او را به یدش ماتمسرا کرد
بگو الله اکبر که چار پای شتر را او جدا کرد علی را به رخ دشمن او قبله نما کرد
بگویم حرف آخر جمل را مجتبی کرببلا کرد
رضا تاجیک-84