چهارده نور پاک (فارسی) - دکتر عقیقى بخشایشی - ج 5 - ص 667 - 673
خطابهء امام سجاد ( علیه السلام )
پس از آن زین العابدین ، امام سجاد ( ع ) ، به مردم اشاره کرد که خاموش شوند . مردم ساکت شدند و آن حضرت ایستاد و حمد و ثناى الهى را بجا آورد و رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) را نام برد و بر او درود فرستاد و فرمود : " اى مردم ! هر که مرا مى شناسد ، مى داند که من کیستم و هر کس مرا نمى شناسد خود را ‹ صفحه 668 › به او معرفى مى نمایم : من على بن الحسین بن على بن ابى طالبم . من فرزند آن کسى هستم که حرمت او را شکستند و نعمت او را گرفتند و اموال او را به غارت و یغما بردند و اهل بیتش را اسیر کردند . من پسر آن کسى هستم که او را کنار شط فرات بى آنکه از او خونى طلب داشته باشند ، به قتل رساندند . من فرزند کسى هستم که با زجر و زحمت کشته شد و همین افتخار براى ما کافى است . اى مردم ! شما را به خدا سوگند ، آیا مىدانید که شما براى پدر من نامه ها نوشتید و چون به سوى شما آمد ، با او خدعه ومکر نمودید و آنگاه او را کشتید ؟ مردم ! هلاکت بر شما باد با این ذخیره اى که در عالم آخرت براى خود فرستادید و چه فکر و اندیشهء زشت و ناپسندى دارید ! شما با کدام چشم به چهرهء رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) نگاه مى کنید ، هنگامى که به شما بگوید : " فرزندان مرا کشتید و هتک حرمت من نمودید و شما از امت من نیستید " ؟ راوى مى گوید : در این موقع از هر طرف صداى گریه بلند شد و بعضى به بعضى دیگر گفتند : " هلاک شدید و ندانستید " . حضرت سجاد ( علیه السلام ) فرمود : " مشمول رحمت خدا باشد کسى که نصیحت مرا بپذیرید و وصیت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهل بیتش حفظ کند ، چون پیروى و اقتداى به ما اقتداء به رسول خداست " . مردم یکصدا گفتند : " اى پسر پیغمبر ! ما همه گوش به فرمان تو و مطیع تو و نگاه دارندهء عهد و پیمان تو هستیم و هرگز از تو روى بازنمىگردانیم و به هر چه امر کنى اطاعت مى کنیم و مىجنگیم با هر که با تو بجنگد ، و مسالمت مىکنیم با هر که با تو مسالمت کند ، تا از یزید خونخواهى کنیم و از کسانى که به تو ظلم کردند و ستم نمودند بیزارى جوییم " . فرمود : " هیهات ! هیهات ! اى غدارهاى حیله باز که جز خدعه ومکر خصلتى در شما نیست ! آیا مى خواهید آنچه را که با پدران من نمودید با من نیز روا دارید ؟ به خدا قسم چنین امرى ممکن نیست ، زیرا هنوز جراحاتى را که از اهل بیت پدرم بر دل من وارد آمده است ‹ صفحه 669 › بهبود نیافته و مصیبت جدم رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) و پدرم و برادرانم فراموش نشده و تلخى آن از کام من برنخاسته است و سینه و گلویم را تنگ فشرده است و غصهء آن در سینهء من جریان دارد . من از شما مى خواهم که نه ما را یارى کنید و نه با ما بجنگید " . پس از آن این اشعار را انشاء فرمود : " اگر حسین کشته شد عجیب نیست ، چون پدرش على بن ابى طالب ( علیه السلام ) که از حسین ( علیه السلام ) بهتر و بزرگوارتر بود ، نیز کشته شد . پس شما اى اهل کوفه ! از مصیبتهایى که به حسین ( علیه السلام ) رسید ، خوشحال نباشید . مصیبت او از همهء مصائب بزرگتر بود . آن حسینى که در کنار رود فرات کشته شد ، جانم فداى او باد ! یقینا کیفر کشندگان او آتش جهنم مى باشد " . زین العابدین ( علیه السلام ) پس از خواندن اشعار بالا ، این شعر را نیز قرائت کرد : " ما از شما راضى شدیم ، سر به سر ، که نه با ما باشید و نه علیه ما . نه روزى به نفع ما و روز دیگر بر ضد و ضرر ما " . ( یعنى نه ما را یارى کنید و نه ما را به قتل برسانید . ) |