السلام علیک یا خورشید
معمولا اشعاری رو در این پهنه حک می کنم که قابل استفاده در محافل و مجالس
ذکر انوار قُدسیه حضرات معصومین روحی و اهلی بفداکم اجمعین باشد.
اما غزل زیبای برادر عزیزم وحید آقای دوست داشتنی ما را از مسیر تعیین شده دور فرمودند.
و به قول قدما: تا باشد از این دور شدنها و خاکی رفتنها
پلانِ آخِرِ بازیگر نماهنگ است صدای خنده ی اخنس شروع آهنگ است
درون کادر،زمین خورده مرد مظلومی گریم زخم لبش شاهکار یک سنگ است
لباس های بلندِ سیاه لشگرها تمام خونی و چرکین و زشت و بدرنگ است
درست مثل همان متن صحنه ی گودال فرود نیزه و شمشیرها هماهنگ است
میان این همه نقشی که دستِ تیر بلاست جناب دشنه حضورش چقدر پر رنگ است
کسی نهیب زد از پشت صحنه : زود بِبُر غروب شد، همه رفتند، وقت ما تنگ است
وحید قاسمی