بیا بابا مثه مولا شبی سر کن با یتیما به خدا که سوت و کوره خونه ویرونه ما
دل زارم بی قراره چشم من ابر بهاره دخترای کوفه می گن یتیمه بابا نداره
یه تیکه کهنه پاره شده معجر سر من
چرا پس هیچی نمی گی رفته غارت زیور من
نمی دونم دلبر من چه خاکی شد به سر من
مثل این رخت سیاهم سد تموم پیکر من
ز غم تو دل هلاکه بالش سرم رو خاکه بدون عمو ابالفضل حساب من پاکه پاکه
نمی دونم که زباغ تو بابا کی منو چیده دور ما همش می رقصن انگاری که روزه عیده
یه روز آسوده نیودم ز آتیش غصه ،دودم
شده روضه خون چشمات چشای زار و کبودم
یکی نیست بگه به اینا عمر هر گلی دوروزه
از همون روزی که رفتی موهای سرم می سوزه
رضا تاجیک-سبک 4 - در آرشیو موضوعی سبکها را بشنوید |