توی این بیابونی که مرز تاریکی و نوره
اربا اربا شدن تو اثر چشای شوره
می خونم نماز آیات صورتت خسوف خونه
آره آره حالا اکبر وقت گفتن اذونه
دست و پام داره می لرزه دشمنم به من می خنده
به خدا تکبیر دشمن قلبمو ز ریشه کنده
می دیدم بارون تیرو که می ریخت روی سر تو
جای شکرش باقی بود که نمی دیدت مادر تو
چی آوردن به سر تو ای عزیز جون لیلا
چرا عطر دل فریبت شده پخش میون صحرا
صورتم رو ای علی جون روی صورتت میذارم
یه نفس بکش عزیرم تا منم دووم بیارم
رضا تاجیک-سبک9- در آرشیو موضوعی سبکها را بشنوید |