چهارده نور پاک (فارسی) - دکتر عقیقى بخشایشی - ج 5 - ص 632 - 635
بامداد عاشورا
راوى مى گوید : سپاه عمر بن سعد سوار شدند وحسین ( ع ) ، بریر بن خضیر را به سوى آنان فرستاد . بریر آنان را موعظه کرد و مطالبى را به ایشان تذکر داد ، ولى اعتنا نکردند و در آنان اثر نکرد . پس از آن حسین ( علیه السلام ) بر شتر - و به قولى بر اسب - خود سوار شد و یاران عمر بن سعد را دعوت به سکوت و توجه به کلمات خود کرد . آنان ساکت شدند . حسین ( علیه السلام ) حمد و ثناى خداوند را به بهترین وجهى ادا نمود و بر محمد ( صلى الله علیه وآله ) و فرشتگان و پیغمبران درود فرستاد و داد سخن داد و پس از آن فرمود : ‹ صفحه 633 › " اى مردم ! بیچارگى و هلاکت بر شما باد که در حال سرگردانى از ما یارى خواستید و ما با شتاب ، براى یارى شما شتافتیم ، ولى شما شمشیرى را که سوگند یاد کرده بودید که در یارى ما به کار برید ، براى کشتن ما به دست گرفتید و آتشى براى سوزانیدن ما افروختید که ما مى خواستیم با آن آتش ، دشمن خود و دشمن شما را بسوزانیم . امروز همه براى کشتن دوستان خود ، به یارى دشمنان شتافته اید ، بدون آنکه عدل و داد را بین شما رواج داده باشند و بى آنکه در یارى آنان براى شما امید خوش و رحمتى بوده باشد . واى بر شما ! چرا دست از یارى ما کشیدید و حال آنکه شمشیرها در غلاف و دلها مطمئن و آرام و رأى ها محکم شده بود ، ولى شما در افروختن آتش فتنه ، مانند ملخها شتاب کردید و دیوانه وار خود را چون پروانه در آتش افکندید . اى مخالفان حق و اى گروه نامسلمان و اى تارکان قرآن و اى تحریف کنندگان کلمات و اى جمعیت گناهکار و اى پیروان وسوسه هاى شیطان و اى خاموش کنندگان شریعت و سنت پیغمبر ! دور باشید از رحمت خدا ! آیا این مردم ناپاک را پشتیبانى مى کنید و از یارى ما دست بر مىدارید ؟ آرى . به خدا قسم ، مکر و حیله از زمان قدیم در شما بوده و اصل و فرع شما با آب تزویر به هم آمیخته و فکر شما با آن تقویت شده است . شما پلیدترین میوه اى هستید که گلوى تماشاگران خود را آزار مى دهد و کمترین لقمه اى هستید که اشخاص غاصب شما را ببلعند . آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده ( ابن زیاد ) مرا بین دو چیز مخیر ساخته است : یا با شمشیر کشیده آمادهء جنگ شوم و یا لباس ذلت بپوشم و با یزید بیعت کنم ، ولى ذلت از ما بسیار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنان و پرورده شدگان دامنهاى پاک و اشخاص با حمیت و مردان باغیرت به ما چنین اجازه اى را نمى دهند که ذلت اطاعت نمودن مردم پست را بر کشته شدن با عزت ، ترجیح دهیم . بدانید من با وجودى که یار و یاورم کم است با شما مىجنگم " . در دنبالهء سخن خود اشعار فروة بن مسیک مرادى را قرائت فرمود : " اگر ما پیروز شویم و دشمن را شکست دهیم ، شگفتى نیست ، زیرا همیشه ما شکست دهنده ‹ صفحه 634 › بودهایم و اگر مغلوب و کشته شویم ، از جانب ما نبوده است و از راه ترس کشته نشدهایم ، بلکه اجل ما در رسیده و به مقتضاى گردش روزگار ، نوبت پیروزى با دگران بوده است . اگر هیولاى مرگ از در خانهء جمعى دور شود ، درب خانهء دیگران زانو به زمین خواهد زد . بزرگان قوم من از دست شما دچار مرگ شدند ، آن چنان که در قرنهاى گذشته مردم دچار مرگ گردید . اگر پادشاهان در دنیا پاینده مى شدند ، ما نیز پاینده مى بودیم و اگر مردمان بزرگ در دنیا باقى مى ماندند ما هم باقى مىماندیم . به آنان که ما را شماتت مى کنند بگو : به خود آیید و بیهوده شماتت نکنید ، زیرا همان مرگى که ما به آن مبتلا شویم ، شما شماتت کنندگان نیز مبتلا خواهید شد " . پس از خواندن اشعار فوق ، فرمود : " به خدا قسم که شما پس از کشتن من زیاد زندگى نمى کنید . زندگى شما بیش از اندازهء سوار شدن پیاده اى [ بر مرکب ] نخواهد بود . روزگار ، به سرعت ، مانند سنگ آسیاب ، بر سر شما مىچرخد و شما را چون میلهء آسیاب در اضطراب مى گیرد . این خبر را پدرم على ( علیه السلام ) از جدم رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) شنیده بود و براى من نقل کرد . اکنون شما تدبیر خود را فراهم آورید و با یاران خود جمع شده ، مشورت کنید تا امر بر شما پوشیده نماند ، سپس براى کشتن من ، اقدام کنید و مرا مهلت ندهید . من بر خداوند توکل نموده ام که پروردگار من و شماست و هر جنبندهاى در قبضهء قدرت اوست و همانا پروردگار من بر راه راست است " . پس از خواندن این خطبه غرا ، به آن سپاه نفرین کرد و فرمود : " خداوندا ! باران رحمتت را از ایشان قطع کن و سالهاى قحطى مانند قحطى زمان یوسف را بر آنان بفرست و غلام ثقفى را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ را بر آنان بنوشاند ، زیرا ایشان به ما دروغ گفتند و ما را فریب دادند . تویى پروردگار ما . بر تو توکل و به سوى تو انابه مى کنیم . بازگشت همه به سوى توست " . سپس پیاده شد و اسب رسول خدا را که نامش " مرتجز " بود طلبید و یاران خود را براى جنگ آماده کرد . ‹ صفحه 635 › از امام باقر ( علیه السلام ) روایت شده است که یاران حسین ( علیه السلام ) چهل و پنج نفر سوار و صد نفر پیاده بودند . روایت دیگرى هم در شمار اصحاب آن حضرت ، موجود است . |