سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حضرت ام البنین (س) - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حضرت ام البنین (س) - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • درباره یه بی پلاک

    بی پلاک
    حاج نعمت
    روزی در ذهنم نقش بست که خیلی کوچک بودم. هنوز خاطراتی از سیمایش در پس زمینه دلم خودنمایی می‏کند و همچون خاطراتی که از بهشت -قبل از اخراج خانواده مان- در وجودم غلیان می کند، آرام بخش آنات و لحظات تاریک زندگیم شده است. ...اما او هم همانند پدران دیگر زود پر کشید. خیلی زود. مثل همت مثل باکری مثل ناصر کاظمی مثل عبدالحسین برونسی مثل ... عجیب دوستش دارم این گمشته بی‏مزار را که امروزه مفقود الاثر می‏خوانندش. راست می‏گویند؛ چرا که نخواستیم بر دلمان تاثیری بگذارند.مفقود الاثر. ... و امروز به اسم او قلم می‏زنم ..:: حاج نعمت ::.. فامیلیش؟؟؟ اصلا مهم نیست.وقتی خودش عشق می‏کند با این فاطمی بودن ،این گمنامی،بگذار بگذریم. *********************** در اینجا: آنچه مورد نیاز مادحین است خواهید یافت. اشعار،سرود، و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) که دارای غنای معنایی است به همت شاعر عزیز آقای رضا تاجیک جمع‏آوری می‏گردد. در این مجموعه تلاش شده تا آنچه مورد نظر پیر و مرادمان حضرت سید علی آقای خامنه ای دامه توفیقاته می‏باشد لحاظ شود. .::«تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»::.
  •  پرچم بی پلاک


  •  پرچم عشاق











  •  اشتراک در وبلاگ


  •  

    بی پلاک
    [ و شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند فرمود : ] اى نکوهنده جهان ، فریفته به نیرنگ آن ، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته . فریفته دنیایى و سرزنشش مى‏نمایى ؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى ، یا دنیا باید بر تو دعوى کند که گنهکارى ؟ دنیا کى سرگشته‏ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت ؟ با خفتنگاههاى پدرانت که پوسیدند ؟ یا با خوابگاههاى مادرانت که در خاک آرمیدند ؟ چند کس را با پنجه‏هایت تیمار داشتى ؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتى ؟ بهبود آنان را خواهان بودى ، و دردشان را به پزشکان مى‏نمودى . بامدادان ، که دارویت آنان را بهبودى نداد ، و گریه‏ات آنان را سودى . بیمت آنان را فایدتى نبخشید ، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید ، و نه به نیرویت بیمارى از آنان دور گردید . دنیا از او برایت نمونه‏اى پرداخت ، و از هلاکتجاى وى نمودارى ساخت . دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت ، و خانه تندرستى است آن را که شناختش و باور داشت ، و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت ، و خانه پند است براى آن که از آن پند آموخت . مسجد محبان خداست ، و نمازگاه فرشتگان او ، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارتجاى دوستان او . در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند . چه کسى دنیا را نکوهد حالى که بانگ برداشته است که جدا شدنى است ، و فریاد کرده است که ناماندنى است ، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسى جان به درنخواهد برد . با محنت خود از محنت براى آنان نمونه ساخت ، و با شادمانى‏اش آنان را به شوق شادمانى انداخت . شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتى جانگداز برگشت ، تا مشتاق گرداند و بترساند ، و بیم دهد و بپرهیزاند . پس مردمى در بامداد پشیمانى بد گوى او بودند و مردمى روز رستاخیز او را ستودند . دنیا به یادشان آورد ، و یادآور شدند . با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند . و پندشان داد ، و از پند او بهره برداشتند . [نهج البلاغه]
  • زمینه-وفات ام البنین علیها سلام
    نویسنده: حاج نعمت یکشنبه 87/3/26
  • دلاور رشیدم   زغم تو خمیدم   غمینم و به پیش   فاطمه روسفیدم
    خبر داغ تو قاتلمه  یا ابالفضل
    غم تو هنوزم رو دلمه  یا ابالفضل
    به فدای چشمات           به فدای دستات
    غم تو سوزونده              جگرم ابالفضل
    پسرم ابالفضل
    دیگه پسر ندارم    اسیر و بی قرارم   راضی ام و به والله    گلایه ای ندارم
    میون روضه هات ذکر لبم  یا ابالفضل
    آفرین ای مه با ادبم  یا ابالفضل
    پسر کریمم             قمر دو نیمم
    بی تو رفته نور       بصرم ابالفضل
    پسرم ابالفضل
    مه نخورده آبم    غم تو کرده آبم    شبیه تو خجل از   دیده های ربابم
    تو فرات عکس اصغر و دیدی   یا ابالفضل
    میدونم اونجا چی کشیدی   یا ابالفضل
    رو سرت مه من           جا عمود آهن
    خاک نقش قبرت          به سرم ابالفضل
    پسرم ابالفضل
    رضا تاجیک

    سبک زمینه


  • از قلب شکسته ات برایم بنویس ( )
  • *گریه غروب*وفات حضرت ام البنین علیها سلام
    نویسنده: حاج نعمت یکشنبه 87/3/26
  • تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟      چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند
    ازمردم مدینه شنیدم که روزها                   می آید و ز داغ پسر گریه می کند
    بالای چار صورت قبری که ساخته             با دیده های سرخ جگر گریه می کند
    با ذکر جانگداز حسینم غریب بود                دائم زند به سینه و سر گریه می کند 
    از سوز روضه خواندن این مادر شهید              هر عابری میان گذر گریه می کند
    گاهی دلش برای علی تنگ می شود            گاهی برای روضه ی در گریه می کند
    بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
    دیگر غروب شد, چقدر گریه میکند!!
    وحید قاسمی