ز سوز آه و فغانی که مادرم دارد چه بارشی که دو چشم ز خون ترم دارد
گل و لباس عروسی و گوشواره او میان مردم شهر است، بس کرم دارد
ز زخم،زخم تنش یک فرشته بوسه گرفت چقدر پیکر بی جان او حرم دارد
سوال می کند از من نگاه کن زینب! بگو که صفحه آئینه باورم دارد؟
دو دیده اش شده بسته، بدون علت نیست ز بس که صورت چون ماه او وَرَم دارد
ز روز واقعه که خسته آمد از کوچه به ناله لحن غریب «سرم،سرم» دارد
ز داستان غم کوچه ها نمی دانم چه لرزه های عجیبی برادرم دارد
چه گویم از دل بابا، غریب افتاده نگاه یأس و تأسف به مادرم دارد
رضا تاجیک