سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسیح شیعه - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسیح شیعه - بی پلاک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • درباره یه بی پلاک

    بی پلاک
    حاج نعمت
    روزی در ذهنم نقش بست که خیلی کوچک بودم. هنوز خاطراتی از سیمایش در پس زمینه دلم خودنمایی می‏کند و همچون خاطراتی که از بهشت -قبل از اخراج خانواده مان- در وجودم غلیان می کند، آرام بخش آنات و لحظات تاریک زندگیم شده است. ...اما او هم همانند پدران دیگر زود پر کشید. خیلی زود. مثل همت مثل باکری مثل ناصر کاظمی مثل عبدالحسین برونسی مثل ... عجیب دوستش دارم این گمشته بی‏مزار را که امروزه مفقود الاثر می‏خوانندش. راست می‏گویند؛ چرا که نخواستیم بر دلمان تاثیری بگذارند.مفقود الاثر. ... و امروز به اسم او قلم می‏زنم ..:: حاج نعمت ::.. فامیلیش؟؟؟ اصلا مهم نیست.وقتی خودش عشق می‏کند با این فاطمی بودن ،این گمنامی،بگذار بگذریم. *********************** در اینجا: آنچه مورد نیاز مادحین است خواهید یافت. اشعار،سرود، و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) که دارای غنای معنایی است به همت شاعر عزیز آقای رضا تاجیک جمع‏آوری می‏گردد. در این مجموعه تلاش شده تا آنچه مورد نظر پیر و مرادمان حضرت سید علی آقای خامنه ای دامه توفیقاته می‏باشد لحاظ شود. .::«تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»::.
  •  پرچم بی پلاک


  •  پرچم عشاق











  •  اشتراک در وبلاگ


  •  

    بی پلاک
    بهترینِ برادران، کسی است که نسبت به برادرانش پُر توقّع نباشد . [امام علی علیه السلام]
  • مسیح شیعه
    نویسنده: حاج نعمت دوشنبه 87/5/28
  • هزار سال گذشت و غریب بود هنوز
    مسافری که به ظاهر حبیب بود هنوز
    کسی که بعد ِ گذشت از هزار و سیصد باد
    میان سینه ی او یک لهیب بود هنوز
    مسافر اسب خودش را به شهر آورد و
    نگاه کرد .. جهان پر فریب بود هنوز
    اگر چه ورد لب مردمان دعای فرج
    اگر چه حضرت باری مجیب بود هنوز
    ولی شفای مریضان و زایمان زنان
    دلیل اصلی امن یجیب بود هنوز
    به دستهای تمام جهان نگاه انداخت
    قنوت ؟ نه .. همگی توی جیب بود هنوز
    گل محمدی از باغ منقرض شده بود
    و توی باغ کلاغ عندلیب بود هنوز
    و شاعران که به ظاهر پیمبر قومند
    زبورشان پُر ِ حوا و سیب بود هنوز
    برای آنها که جمکران فقط قبر است
    ظهور حضرت مهدی عجیب بود هنوز
    ظهور قصه شده مثل کشتن عیسی
    مسیح شیعه ولی بر صلیب بود هنوز
    مسافر اسب خودش را ز شهر برگرداند..

    احسان پرسا


  • از قلب شکسته ات برایم بنویس ( )