طفل شیرخوار حسین ( علیه السلام )
به در خیمه آمد و به زینب فرمود : " فرزند کوچک مرا بده تا با او وداع کنم " . طفل را روى دست گرفت و خواست او را ببوسد که ناگاه حرملة بن کاهل اسدى ( لعنة الله علیه ) او را هدف تیر قرار داد . آن تیر در حلق کودک جا گرفت و از دنیا رفت . حسین ( علیه السلام ) فرمود : " این طفل را بگیر " . و دست خود را زیر خون گلوى او مى گرفت و چون دستش از ‹ صفحه 644 › خون لبریز مى شد به سوى آسمان مى پاشید و مى فرمود : " این مصیبتها بر من سهل است ، زیرا در راه خداست و خداى من مى بیند " . حضرت باقر ( علیه السلام ) فرمود : " از آن خونهایى که حسین ( علیه السلام ) به سوى آسمان پاشید ، قطره اى به زمین باز نگشت " . ( 1 )
‹ پاورقى ص 644 › 1 . حادثهء کشته شدن عبد الله بن حسین ( ع ) به گونهء دیگرى نیز نقل شده است که به عقل نزدیکتر است ، زیرا زمان ، زمان خداحافظى امام با کودکش نبود ، چون در آن هنگام با لشکریان کوفه در حال جنگ و خونریزى بودند ، پس زینب ( س ) ، خواهر حسین ( ع ) ، کودک را بیرون آورد و گفت : " برادر جان ! این کودک تو ، سه روز است که آب ننوشیده است . براى او جرعه اى آب بخواه " . پس حضرت ، او را بالاى دست گرفت و فرمود : " اى مردم ! شما پیروان و خانوادهام را کشتید و تنها همین کودک باقى مانده است که از تشنگى بى تاب شده است . او را با جرعه اى آب ، سیراب کنید " . هنگامى که حسین ( ع ) با ایشان سخن مى گفت ، یک نفر از لشکریان تیرى پرتاب نمود که گلوى کودک امام را پاره کرد . سپس امام او را نفرین کرد که اجابت آن به دست مختار به وقوع پیوست . |